سید روحالله مصطفوی موسوی خمینی روحانی و مرجع تقلید شیعه، رهبر انقلاب ۱۳۵۷ که منجر به انقراض حکومت پادشاهی در ایران شد و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
شناسنامه |
نام کامل | سید روحالله موسوی خمینی |
زادروز | ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ |
زادگاه | خمین، ایران |
تاریخ مرگ | ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ |
محل مرگ | تهران، ایران |
همسر | خدیجه ثقفی |
دین | مسلمان،شیعه دوازده امامی |
اطلاعات سیاسی |
تاریخ ریاست | ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ |
قبل از | سیدعلی خامنهای |
بعد از | -- |
زندگی
نام پدرش سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمهاش پرورش یافت.
گرچه سال تولد وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصریح کردهاست، که تاریخ صحیح آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است مرگ او رسما در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ثبت شده است. سن او در آن هنگام ۸۷ سال بود. تشییع جنازه وی با شرکت وسیع ملت ایران و دیگر دوستدارانش از نقاط مختلف جهان صورت گرفت و انعکاس جهانی زیادی داشت و بزرگترین تجمع بشریت در طول تاریخ برای وفات یک شخص به وجود آمد.
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.
تبارنامه
نسب روحالله خمینی اظهارات گوناگونی پیرامون این مطلب وجود دارد. برخی وی را عرب تباری می دانند که نیاکانش در دوران خلفای اسلامی از سرزمین های عربی به هندوستان کوچ داده شده اند. برادر تنی وی آیتالله پسندیده در خاطراتش حضور نیاکانشان را در هند توصیف کرده است(محتوای این مطلب پیشتر نیز در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۶ به وسیله روزنامه اطلاعات، در دوران حکومت پهلوی چاپ شده بود):
| برای مقدمه مینگارم؛ با این که من سید مرتضی هندی سابق و پسندیده فعلی در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگاری را نیافتهام ولی بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهی و شرعی موظف باشم مختصری از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینی مرجع عالی قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالی مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامی و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافتهام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قبالهها و مهرنامهها و نوشتههای موجود و اطلاعات و گفتارهای بزرگ ترهای فامیل و اقوام که در حافظهام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفداری از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنی مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالی و یا یقینی، از روی نهایت صحت و حقیقت برای ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت میطلبم که علاقه و دوستی با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سالهای سال است تأثیر خلاف گویی را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستی و عدل و حق و انصاف طریق دیگری در پیش ندارم. | |
بر پایه اظهارات ادوارد ویلت، پدر بزرگ پدری وی سید احمد موسوی هندی، زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش उत्तर प्रदेश، هندوستان بود.
نظر دیگری نیز هست که عنوان میکند: جد او یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» بود که به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. عمادالدین باقی در ویژه نامه مورخ ۱۲ خرداد ۸۴ روزنامه شرق گفتهاست:
| ناگفته نگذاریم که چون در میان شیعیان، سنت شجره نویسی برای سادات مرسوم بوده و بدین وسیله سلسله نسب سادات تا رسیدن آنها به یکی از ائمه شیعه کم وبیش ثبت میشدهاست، سیادت حضرت امام از این نظر امتیازی محسوب میشد که راه گمانه زنی و شناخت در شجره نامه و خاندان ایشان را هموار میکرد. یکی از روایات مذکور در این مورد چنین است که طبق نظر یکی از نسابیون در سال ۷۶۶ ه. ق کاروان کوچکی از طرف عارف بزرگ سیدعلی همدانی به سرپرستی سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی از ایران که آن زمان در شورش و جنگ و خون گرفتار بود عازم بود عازم کشمیر میشوند تا اسلام را تبلیغ کنند. سیدحیدر داماد و خواهرزاده میرسیدعلی همدانی بود که میرسیدعلی همدانی با ۱۷ واسطه از پدر و ۱۶ واسطه از مادر به امام حسین میرسد و این سید حیدر جد اعلای امام است... و اما روایتی که بیشتر از همه مشهور شده این است که سلسله نسب امام خمینی به میرحامدحسین میرسد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی، یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم کم اهمیت پیدا کردند... سیداحمد چندی پس از شهادت پدرش دین علیشاه، از کشمیر به عتبات نجف و کربلا عزیمت کرد. شاید این سفر (در حدود سالهای ۱۲۴۰ تا ۲۵۰ هجری قمری) به این منظور بوده که هم از خصومتها در امان باشد و بتواند در آتیه جای خالی پدر را پر کند و هم تعالیم دین را بیاموزد. او به دلیل حافظه نیرومندی که داشته به سرعت به مقامات علمی والایی نائل میشود و از مراجع وقت نجف اجازه اجتهاد دریافت میکند. او در نجف با افراد مهاجر آشنا میشود که یکی از آنها فردی به نام یوسف خان است که اهل روستای «فرفهان» یا «فراهان» از توابع خمین بودهاست. | |
دوران کودکی و نوجوانی
خمینی به گفته خود در روز ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ خورشیدی برابر ۲۰ جمادی الثانی ۱۳۲۰، برابر ۲۱ سپتامبر ۱۹۰۲) در شهرستان خمین از توابع اراک در ایران به دنیا آمد. وی کوچکترین فرزند خانوادهاش بود. او دو برادر و یک خواهر بزرگتر داشت، که عبارتاند از مرتضی، نورالدین و آغازاده خانم.
مرتضی که به آیتالله سید مرتضی پسندیده معروف بود، تا پس از مرگ خمینی زنده بود. نورالدین نیز که روحانی بود و به سید نورالدین هندی شهرت داشت، پیش از انقلاب درگذشت و در قبرستانی قدیمی به نام گلزار شهدای قم (واقع در خیابان انقلاب یا چهار مردان شهر قم) به خاک سپرده شد که اکنون نیز سنگ قبر او با همین نام مشخص میباشد
شرایط تربیتی
پدرش سید مصطفی موسوی از معاصرین میرزای شیرازی بود. سید مصطفی پـس از آنکه چنـد سال در نجف علوم و معارف اسلامی را فراگرفته و به درجه اجتهاد نایل آمد، بـه ایران بازگشت و در شهرستان خمین پناه مردم و مرجع آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از ۵ ماه از تولد روح الله نمیگذشت، خوانین خمین سید مصطفی را در مـسیر خمین به اراک با گلوله کشتند. بستگان او برای اجرای حکم قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شدند و بر اجرای عـدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.
وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادرش «بانو هاجر»، عمهاش «صاحبه خانم» که بانویی شجاع و حقجو بود و دایهاش «ننه خاور» سپری کرد. عمادالدین باقی درباره آنها میگوید:
«روحالله که آخرین و کوچکترین فرزند بود، تحت تربیت عمهاش صاحبه خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود... ننه خاور دایهٔ روحالله نیز از زنان نادر روزگار بود. او که در شیر دادن به خمینی به هاجر یاری میرساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی میکرد و به هدف میزد.»
روحالله در خانوادهای اهل علم و دین بزرگ شد. همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی خمینی، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود
تحصیلات ابتدایی
در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت میدادند، آنها را به مکتب خانه میفرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند. تبعاً خمینی نیز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگیری «عم جز»، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.
پس از اتمام این دروس کسانی که میخواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک میرفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسهای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند. این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم میرفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود. «آقا شیخ فضلالله» عموی مادر خمینی نیز معلم شرعیات بود. خمینی نیز به این مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند. نام این معلم «افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس میداد. آیت الله پسندیده برادر بزرگ خمینی میگوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب میخواندم. خمینی پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدی داعی» شروع کرد. «حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روحالله نیز منطق را به او تدریس کرد
شرایط سیاسی و اجتماعی
شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که همزمان با نوجوانی سید روحالله خمینی بود، بسیار آشفته بود. حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بانی مرگ پدر سید روحالله خمینی نیز شدند. علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادیها حمله کرده و مردم را غارت میکردند. لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، میآموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند. سید روح الله خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش میگوید:
من از بچگی در جنگ بودم… ما مورد هجوم «زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم… ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگیام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم میکردیم… ما سنگر میگرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه کنند [مقابله میکردیم]. هرج و مرج بود… یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم.»
سید روحالله خمینی سیزده سال داشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و هرچند ایران اعلام بیطرفی کرده بود، لشکریان روسیه، بریتانیا و عثمانی از شمال، جنوب و غرب وارد ایران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وی شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزی فوجی از سپاه روس در مسیر خود خمین را مورد تاخت و تاز قرار دادند. وی خود خاطره جنگ جهانی اول را به یاد میآورد. او میگوید:
«من هر دو جنگ بینالمللی را یادم هست… من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی [روسیه تزاری] را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا میدیدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بینالمللی اول.»
سید روح الله خمینی پانزده سال داشت، که بیماری وبا در ایران شایع شد و عمه و سپس مادرش مردند
دوران بزرگسالی
ازدواج و فرزندان
روحالله در سال ۱۳۰۸ خورشیدی با خانم «خدیجه ثقفی» معروف به «قدس ایران»، دختر محمد ثقفی تهرانی ازدواج نمود.
فعالیتهای علمی
روحالله خمینی در بیان خاطراتش میگوید:
«از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن او به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود.»
فعالیتهای سیاسی
هر چند فعالیتهای علمی و سیاسی روحالله خمینی به هم پیوستهاست و مباحث درسی فقهی وی نیز آمیخته با مباحث سیاسی بودهاست، اما در این بخش به فعالیتهای مشخصاً سیاسی وی پرداخته میشود و مباحث نظری سیاسی در بخش ولایت فقیه آورده شدهاست.
روحالله خمینی از کودکی و نوجوانی به علت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی با مسأله حکومت و قدرت سیاسی درگیر بودهاست.او با تمام وجود ستم قدرتهای محلی خمین به مردم و بخصوص خانواده خود را چشید. همچنین اشغال ایران را در خلال دو جنگ جهانی توسط قوای روسیه و انگلیس از نزدیک مشاهده کرد. لذا تبعا امر سیاست، قدرت و حکومت برای او اهمیت ویژهای یافتهاست.
اما به ظاهر نخستین بار طی سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ با امر سیاست و حکومت در معنای خاص آن مواجه شد وی هر چند در قم به تحصیل اشتغال داشت، اما درشکه کرایه میکرد و به تهران میآمد، تا به نطقهای مدرس در مجلس شورای ملی گوش فرا دهد و بشدت تحت تأثیر شخصیت مدرس بود. بخصوص او شاهد درگیری سیاسی بین مدرس و رضا شاه بود.
ولایت فقیه
خمینی و انقلاب ایران
-
انقلاب ۱۳۵۷
مخالفت با اقدامات محمدرضا پهلوی توسط سید روحالله خمینی از سال ۱۳۴۱ جدی تر شد و در واکنش به رفراندوم انجام شده توسط حکومت شاه و نتایج اعلام شده در آن، به ایراد سخنرانی و نصیحت شاه پرداخت. در این سخنرانی او رفراندوم برگزار شده را نمایشی خواند. دولت اعلام کرده بود که بیش از ۹۹ درصد از مردم ایران به تغییرات پیشنهاد شده توسط شاه رای مثبت داده اند. در سال۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با قانون کاپیتالاسیون و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به خارج از ایران (ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه) تبعید شد. چرا که بر اساس قانون، دستگیری و زندانی نمودن مراجع تقلید منع شده بود. در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب می پرداخت و سرانجام پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت.
وی در روز بازگشتش به ایران در میان هواداران میلیونی خود که از سراسر ایران به تهران آمده بودند، در بهشت زهرا به سخنرانی پرداخت و مسئولین نظام پادشاهی را به چالش کشید. او با اشاره به جمعیت میلیونی مستقبلینش گفت: «من توی دهن این دولت (شاپور بختیار) میزنم!... من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم».
ده روز بعد به دنبال شکست گاردشاهنشاهی، آخرین سنگشر مقاومت نیروهای شاهنشاهی شکسته شد و انقلاب ایران به طور رسمی پیروز گردید و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دههٔ فجر نامیده میشود و هر ساله جشن گرفته میشود.
با دستور سید روحالله خمینی، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ دادگاههای انقلاب مسئول محاکمه مسئولین اجرایی-امنیتی نظام پادشاهی گشتند و عدهٔ با رای این دادگاه در روزهای نخستین اعدام شدند. در پاسخ به سازمانها و نهادهای غربی حقوق بشر، سید روحالله خمینی اینگونه پاسخ داد: «اینها،متهم نیستند بلکه محکومند و باید به عنوان محاربه از روی زمین برداشته شوند.اصل این است که ما اینها را محاکمه نکنیم چون اینها محکومند.»
انحلال مجلس سنا، دستور به تشکیل مجلس مؤسسان برای نوشتن قانون اساسی جدید، برگزاری همهپرسی فروردین ۱۳۵۸ برای برقراری نظام جمهوری اسلامی، در دستور کار قرار گرفت. در این همهپرسی که در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ انجام گرفت، بیش از ۹۸/۲ درصد مردم به جمهوری اسلامی ایران، رأی «آری» دادند آیتالله خمینی در پیامی، این پیروزی را تبریک گفت: «... من به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندومی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رأی مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه به زباله دان تاریخ دفن کنند...» این روز، روز «جمهوری اسلامی ایران» نامیده میشود و هر سال جشن گرفته میشود. صادق طباطبایی میگوید که از مردم خواسته شده بود که اگر نظام دیگری را مد نظر دارند، پشت برگه بنویسند، و با بررسی برگههای معلوم شد که تنها چند صد نفر چنین کردهاند
دیدگاهها
آیت الله خمینی در سخنانی پیشنهاد برخی گروه های سیاسی مبنی بر نوع حکومتی که باید در ایران ایجاد شود را رد نموده و هیچ یک از عناوین "جمهوری"، "جمهوری دمکراتیک"، "جمهوری اسلامی دمکراتیک" را نپذیرفته و گفته بود "فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر"،ما نباید از کلمه دمکراتیک استفاده کنیم که غربی است و ما آن را نمیخواهیم خمینی همچنین در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب ۱۳۵۷،در پاسخ به سوألی درباره تیر باران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا ، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا میباشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن میشود
وعدههای روحالله خمینی به ملت ایران
روحالله خمینی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ وعدههایی در خصوص برابری زنان و مردان و آزادی مطبوعاتبه مردم ایران داده بود. همچنین او در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در سخنرانی که در روز ورود به شهر قم انجام داد، از اهداف انقلاب به تحویل دادن سرمایه ملی به مردم، مجانی کردن آب، برق و اتوبوس براى طبقه مستمند اشاره کرده بود.
| بخشی از سخنرانی ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در شهر قم: تمام کمیته هایى که در تـمـام اطـراف ایـران هـسـت مـوظـفـند که آنچه به دست آمد از مخازن ایران ، هر چه که اینها بـردنـد و مـخـفى کردند و اتباع آنها بردند و مخفى کردند، آنها را که به دست آمده است . بـه بـانـکـى کـه شـمـاره اش را بـعـد تـعـیـیـن مـى کـنـم تـحویل بدهند که براى کارگرها، براى مستضعفین ، براى بینوایان ، هم خانه بسازند، هـم زنـدگـى آنـها را مرفه کنند. ما علاوه بر اینکه زندگى مادى شما را مى خواهیم مرفه بـشـود، زندگى معنوى شما را هم مى خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. مـعـنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط بسازیم ، آب و برق را مجانى مـى کـنـیـم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مى کنیم براى طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید، معنویات شما را، روحیات شـما را عـظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم... | |
همچنین بخشی از سخنرانی او در بهشت زهرا پس از انقلاب ۵۷ به صورت سانسور شده در رسانههای ملی پخش میگردد
نامه به گورباچف
در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی ـ ۱۱ دی ۱۳۶۷ ـ آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدهچی دباغ به نمایندگی از سوی آیتالله خمینی نامهای را خطاب به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم وی کردند. رهبر ایران در این نامه نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد.
در این پیام آمده است:
| جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد. | |
گورباچف بعدها در سال ۱۳۷۸، طی مصاحبهای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیاعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد. وی در این مصاحبه اظهار کرد:
| زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم... اگر ما پیشگویی های آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم. | |
خمینی و برخورد با مخالفان
-
اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷
پس از انقلاب ایران به فرمان سید روحالله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد
سید روحالله خمینی در یک سخنرانی دو روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی- که طی آن آیت الله بهشتی و ۷۲ تن دیگر از وزرا، نمایندگان و شخصیتهای برجسته نظام جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند- در تاریخ ۹/۴/۱۳۶۰ چنین گفت:
| من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانیانی که الان هستند، ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند، با خشونت غیر انسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعیت هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازین اسلام رفتار کنند و من میدانم نمیکنند، گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند، تهمت را میزنند | |
وی در توجیه اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ طی نامهای چنین نوشت:
| از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند.» | |
از جمله کارهای وی صدور حکم ارتداد (خروج از دین اسلام) و مهدور الدم بودن سلمان رشدی پس از نگارش کتاب آیات شیطانی، در سال ۱۳۶۷ است.
آثار سید روحالله خمینی
- شرح دعای سحر
- شرح حدیث رأس الجالوت
- حاشیه امام بر شرح حدیث رأس الجالوت
- التعلیقه علی الفوائد الرضویه
- شرح حدیث جنود عقل و جهل
- مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة
- تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس
- شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)
- سرالصلوة
- آداب نماز (آداب الصلوة)
- رساله لقاءالله
- حاشیه بر اسفار
- کشف الاسرار
- انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه ۲ جلد
- بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر
- الرسائل العشره
- رساله الاستصحاب
- رساله فی التعادل و التراجیح
- رساله الاجتهاد و التقلید
- مناهج الوصول الی علم الاصول ۲ جلدی
- رساله فی الطلب و الاراده
- رساله فی التقیه
- رساله فی قاعده من ملک
- رسالة فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره
- کتاب الطهارة - ۴ جلد
- تعلیقة علی العروة الوثقی
- المکاسب المحرمه ۲ جلد
- تعلیقه علی وسیلة النجاة
- رساله نجاة العباد
- حاشیه بر رساله ارث
- تقریرات درس اصول آیة الله العظمی بروجردی
| - تحریر الوسیله ۲ جلد
- ترجمه تحریر الوسیله ۴ جلد
- ترجمه تحریر الوسیله ۴ جلد
- کتاب البیع - ۵ جلد
- حکومت اسلامی یا ولایت فقیه
- کتاب الخلل فی الصلوة
- جهاد اکبر یا مبارزه با نفس
- رساله توضیح المسائل
- مناسک حج «احکام مطابق با فتاوای حضرت امام خمینی»
- تفسیر سوره حمد
- استفتائات ۳ جلد
- دیوان شعر
- سبوی عشق
- ره عشق
- باده عشق
- نقطه عطف
- محرم راز
- مقام رهبری در فقه اسلامی با استفاده از کتاب البیع
- مسائل امر به معروف و نهی از منکر از تحریر الوسیله
- مسئله قضاوت از کتاب تحریر الوسیله
- جهاد نفس از کتاب اربعین حدیث
- رابطه نیت و اخلاص از کتاب اربعین حدیث
- صحیفه امام «مجموعه آثار امام خمینی » ۲۲ جلد
- صحیفه نور
- وصیتنامه
- لمحات الاصول
- کوثر ۳ جلد
- منشور روحانیت
- وعده دیدار
- فریاد برائت
- آوای توحید
|